کتاب داستان ” افسانه یعقوب کرمانی و یاووز ” در ۶ فصل تنظیم شده که آن را تقدیم علاقمندان می کنیم .

در برشی از این داستان می خوانیم :

یعقوب به این جا که رسید ساکت شد . هوا سردتر شده بود . من برخواستم تا کمی هیزم بیاورم . به وقت بازگشت به اتاق دیدم که بسی غم به چهره دارد و قطره اشکی بر گوشه چشم . با این که ۲ برابر او سن داشتم نمی دانستم چه کنم . 


کتاب زار یعقوب ,یعقوب کرمانی ,افسانه یعقوب ,افسانه یعقوب کرمانی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پساپس kamoohome irani blog تولید و پخش انواع تیشرت مردانه fun پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان ارزان سرا بازگشت به خانه نیلوفر مجله خبری طراحی و سئو